مرد فوقالعاده ثروتمندی برای درمان سرطانش تن به پرتودرمانی میدهد و این عمل باعث میشود که ضمیر ناخودآگاهش در بدن مرد جوان سالمی حلول کند. اما همه چیز آن طور که به نظر میرسد نیست، او شروع به کشف راز منشأ این بدن و سازمانی که برای محافظت از علت آن دست به قتل خواهد زد میکند.
داستان فیلم در سال ۱۹۴۷ میلادی می گذرد و کارآگاه هلمز بازنشسته به روستای ساسکس رفته است و در آنجا به پرورش زنبور مشغول است. تنها اطرافیان او خدمتکار و پسر خدمتکار هستند. اما او همچنان درگیر یک پرونده حل نشده ۳۰ ساله است…
در فیلم بی اندازه بلند، بی نهایت نزدیک یک مخترع جوان ۹ ساله بنام فرانسوفیل در شهر نیویورک به دنبال قفلی است که به کلیدی مرموزی که توسط پدرش جا گذاشته شده است بخورد. پدر او در حادثه ۱۱ سپتامبر جان سپرده است…
توماس ( دیلان اوبرین ) پسر جوانی است که چشم باز می کند و می بینید که در یک محیط بسته سرسبز با تعدادی از افراد دیگر قرار گرفته است. توماس به زودی متوجه می شود که هیچ چیز از گذشته و اینکه چرا در این مکان حضور دارد به خاطر ندارد و دیگران نیز مانند او، حافظه شان پاک شده و هیچ چیز از گذشته به خاطر نمی آورند. توماس و دیگران برای خروج از وضعیتی که درش گرفتار شده اند تلاش می کنند اما دیوارهای بلند و محیط مارپیچی که در آن قرار گرفته اند راه فرار را بر آنان بسته. به همین دلیل آنها تصمیم می گیرند تا با یکدیگر متحد شوند و راهی برای خروج از وضعیت کنونی بیابند اما…
بعد از ناپدید شدن دختر کلر دووِر و دوستش، او به عنوان یک پلیس ماجرا را پیگیری می کند. اما این پدر ناامید چه مقدار می تواند در حفاظت از خانواده خود موفق باشد و … ؟