داستان از این قرار است که مشکلاتی در حال به وقوع پیوستن است. شخصی تاج پادشاه نپتون را دزدیده است و کسی هم به طور مشخص نمیداند که این فرد کیست. اما به نظر میرسد که کار آقای کراب باشد. آقای کراب رئیس باب اسفنجی داستان ماست. بنابراین داستان به گونه ای پیش میرود که همه فکر می کنند آقای کراب متهم اصلی داستان است. از طرفی آقای کراب حاضر است بمیرد اما به ترفیعی که همیشه منتظر آن بوده و حتی در رویاهایش به آن فکر میکرده برسد. باب اسفنجی هم برای کمک به رئیسش همه کار میکند. دوست باب اسفنجی به نام پاتریک مأمور میشود که به شهر صدفی رفته و اگر می تواند تاج پادشاه را دوباره بازسازی کند و با این کار زندگی آقای کراب را نجات دهد و…