ظهور لیکانها، حکایت از داستانی در قرون وسطی دارد که در آن دو دسته اشرافی خون آشامان و لیکانها با یکدیگر درگیر می شوند، یک مرد جوان از لیکانها بنام «لوشن» (شین) در مقابل رهبر قدرتمند خون آشامان به نام «ویکتور» (نایی) بپا می خیزد و او در این راه از عشق پنهانیش «سونجا» (میترا) که یکی از خون آشامان است یاری می طلبد اما…
یک رزمی کار بازنشسته با پذیرفتن پیشنهادی میلیون دلاری برای انجام یک ماموریت وارد میانمار میشود اما بزودی درمیابد که پشت پرده توطئه هایی علیه او در جریان است…