پدری که توانایی پرداخت هزینه درمان دخترش را ندارد، بعنوان آخرین راه چاره، با یک همکار حریص شریک می شود تا از یک کازینو سرقت کنند. اما زمانی که اوضاع وخیم می شود، آنها مجبور می شوند یک اتوبوس را بربایند و…
«ناخدا باربوسا» (راش) کشتی «ناخدا جک اسپارو» (دپ) به نام «مروارید سیاه» را در اختیار می گیرد و بعدا به شهر پورت رویال حمله می برد و «الیزابت سوان» (نایتلی) دختر فرماندار (پرایس) را می رباید. «ویل ترنر» (بلوم) دوست دوران کودکی «الیزابت» با «جک» متحد می شود تا «الیزابت» را نجات دهند و «مروارید سیاه» را دوباره به چنگ آورند. اما نفرینی باعث شده «باربوسا» و خدمه اش برای همیشه در پرتو هر نور مهتابی به اسکلت هایی زنده تغییر شکل یابند…
یک مامور سازمان اف بی آی به نام کیت میسر (اِمیلی بلانت) که برای اجرای قانون مصمم به رعایت چارچوب های اخلاقی است، به یک گروه نیروهای ویژه مرزی می پیوندد که هدفش منهدم کردن یک باند کارتل خرید و فروش مواد مخدر و رئیس تبهکارشان می باشد.
جاسوس سازمان CIA ناپلئون سولو (هنری کویل) و مامور سازمان KGB روسی ایلیا کوریاکین (آلیسیا ویکاندر) با شروع جنگ سرد مجبور می شوند تا دشمنی های کشورهایشان را کنار بگذارند و در کنار هم کار کنند. هدف آنها از کار انداختن یک شبکه جنایی خطرناک که می خواهد تا جهان را در هرج و مرج غرق کند، می باشد.
اسکات که به دلیل سابقه کیفری قادر نیست شغل آبرومندی داشته باشد، تصمیم می گیرد به خلافکاری به نام لوئیس ملحق شود و به خانه ای دستبرد بزند. اما اسکات در این خانه به جز یک لباس که فکر میکند لباس مخصوص موتوسواران هست چیزی پیدا نمی کند. به همین جهت وی لباس را به منزل آورده و پس از پوشیدن آن متوجه می شود که این لباس، یک لباس عادی نیست. اما پس از بازگشت به منزلی که لباس را از آن دزدیده دستگیر می شود. اسکات بزودی متوجه می شود که این لباس خارق العاده را دانشمندی به نام هنک پایم ساخته و حالا این دانشمند قصد دارد از اسکات استفاده کند تا…
«تونی استارک» روی یک پروژه برای حفظ صلح کار می کند، اما اوضاع از کنترلش خارج می شود و اکنون گروه انتقام جویان باید «اولتورن»، ساخته ی دست استارک را، از رسیدن به اهداف شریرانه اش باز دارند…
داستان فیلم درباره رویارویی گروه بیمصرفها به رهبری بارنی راس (سیلوِستِر اِستالونه) با بنیانگذار و رهبر اصلی گروه بیمصرفها، به نام کُنراد اِستونبَنکس (مِل گیبسون) خواهد بود. بارنی راس که در قدیم مجبور شد تا کُنراد اِستونبَنکس را به خاطر فعالیتهای ظالمانهاش از بین ببرد اما اِستونبَنکس جان سالم بدر میبرد و اکنون بازگشته است تا گروهی را که خود پایهگذاری کرده بود (بیمصرفها) نابود کند.
کهنه سرباز ارتش آمریکا، سرهنگ بنیامین فورد به یک کلبه در کوه های آپالاچی برای فراموش کردن خاطرات دردناک جنگ بوسنی می رود اما خبر ندارد سرباز سابق صرب امیل کواک برای گرفتن انتقام از او به خاطر اتفاقاتی که در جنگ بوسنی افتاده بود دارد به سراغش می یاید…
افسر یک سرویس خارجی در لندن در تلاش است تا جلوی حملهی تروریستی که برای ضربه زدن به نیویورک طراحی شده است را بگیرد، اما مجبور می شود بخاطر جنایاتی که مرتکب نشده است از دست بقیه فرار کند…
کاپیتان ناتان آلگرن(تام کروز) یکی از جنگجویان سپاه ژنرال کاستر در جنگهای علیه سرخپوستان بوده و خاطرات کشته شدن زنان و کودکان بی گناه قبایل سرخپوستی عذابش می دهد، آنچنان که برای رهایی از این خاطرات به الکل پناه آورده است و تقریباً همیشه دائم الخمر است. او اکنون برای یک شرکت اسلحه سازی با توجه به مهارتش در تیراندازی تبلیغ می کند. در یکی از روزها یکی از همسنگران سابقش به او پیشنهاد کار می دهد. از طرف دولت ژاپن از او خواسته می شود برای آموزش سربازان ژاپنی و تجهیز آنان به سلاح گرم ناتان به ژاپن برود. این ساخت سپاه جدید هدفی دارد و آن از بین بردن سامورایی هایی است که اطرافیان امپراتور، امپراتور جوان را از آنان بیم می دهند و تلاش می کنند او را قانع سازند سامورایی ها و در صدر آنان، کاتسوموتو(کن واتانابه) قدرت را از کف او خارج می سازند. ناتان با وعده ی یک حقوق خوب به ژاپن می رود و به سربازانی آموزش می دهد که همگی دهقانند و تا بحال تفنگ ندیده اند…