فیلم داستان یک خانواده در طول ۴ نسل است. زنی بنام “جوی” یکی از اعضای این خانواده است که تلاش می کند تا بنیانگذار یک کسب و کار عظیم خانوادگی باشد…
کاپیتان ناتان آلگرن(تام کروز) یکی از جنگجویان سپاه ژنرال کاستر در جنگهای علیه سرخپوستان بوده و خاطرات کشته شدن زنان و کودکان بی گناه قبایل سرخپوستی عذابش می دهد، آنچنان که برای رهایی از این خاطرات به الکل پناه آورده است و تقریباً همیشه دائم الخمر است. او اکنون برای یک شرکت اسلحه سازی با توجه به مهارتش در تیراندازی تبلیغ می کند. در یکی از روزها یکی از همسنگران سابقش به او پیشنهاد کار می دهد. از طرف دولت ژاپن از او خواسته می شود برای آموزش سربازان ژاپنی و تجهیز آنان به سلاح گرم ناتان به ژاپن برود. این ساخت سپاه جدید هدفی دارد و آن از بین بردن سامورایی هایی است که اطرافیان امپراتور، امپراتور جوان را از آنان بیم می دهند و تلاش می کنند او را قانع سازند سامورایی ها و در صدر آنان، کاتسوموتو(کن واتانابه) قدرت را از کف او خارج می سازند. ناتان با وعده ی یک حقوق خوب به ژاپن می رود و به سربازانی آموزش می دهد که همگی دهقانند و تا بحال تفنگ ندیده اند…
یک دارو برای از بین بردن ژن ایکس ایجاد شده است. در میان انسانهای جهش یافته دو گروه بوجود می آیند: «مردان ایکس»، که توسط پروفسور چارلز ژاویر رهبری می شود، و «برادری»، گروهی از جهش یافتگان قدرتمند که «مغناطیس»، دوست سابق پروفسور ژاویر در راس آنها قرار دارد.
در آپریل ۱۹۴۵، همان طور که دشمنان آخرین حرکت خود را به سمت نیروهای اروپایی انجام می دهند، یک ارتش جنگی به سرپرستی وارددی و پنج همراهش به یک ماموریت خطرناک در پشت خط دشمن فرستاده می شوند. بدون اسلحه و بدون افراد زیاد، وارددی و گروهش با خطر مرگ در مقابل نازی های آلمانی مواجه می شوند…
اندرو (مایلز تلر) که پدرش یک نویسنده ناموفق است و وضع مالی زیاد خوبی ندارد وارد یک آکادمی موسیقی می شود تا هنر درام خود را به مرحله حرفه ای برساند اما در آنجا با مربی ای بسیار سخت گیر روبرو می شود که…
پاریس، زمان حال. «ژرژ لوران» (اوتوی)، مجری یک برنامه ی ادبی تلویزیونی، نواری ویدئویی به دستش می رسد که بیرون خانه ی پاریسی اش را نشان می دهد. پس از آن نوارهایی دیگر از راه می رسند که این بار طرح های تکان دهنده ای ضمیمه شان است. در حالی که «ژرژ» بیش از پیش نگران شده، عصبیتی که به وجود می آید، به رابطه اش با همسرش، «آن» (بینوش) و پسر نوجوانش، «پیرو» (ماکدونسکی) لطمه می زند…
چهار سوارکار توسط یک نابغهی فنآوری به اجبار استخدام میشوند تا بزرگترین و غیرممکن ترین سرقت زندگیشان را انجام دهند…
Shazam یک فیلم آمریکایی در ژانر ابرقهرمانی بر پایه شخصیتی به همین نام از شرکت دیسی کامیکس است. این فیلم به کارگردانی David F. Sandberg و نویسندگی Henry Gayden و Henry Gayden است، که به عنوان هفتمین فیلم در دنیای سینمایی دیسی محسوب میشود. از بازیگران آن میتوان به Zachary Levi, Mark Strong, Asher Angel اشاره کرد. این فیلم اولین نسخه سینمایی بر اساس این شخصیت پس از فیلم ماجراهای کاپیتان مارول محصول سال ۱۹۴۱ بهشمار میرود.
داستان فیلم «من، فرانکشتاین/ I, Frankenstein» از این قرار است که در زمان حال در شرایطی اتفاق میافتد که گارگویلهای انتقامجو و شیاطین درندهخو یا همان دراکولا ها برای رسیدن به قدرت مبارزه میکنند.در این بین، آدام (Aaron Eckhart)، مخلوق ویکتور فرانکنشتین پس از ۲۰۰ سال بین این دو نژاد که میخواهند به راز جاودانگی او پی ببرند، گیر میافتد…
سال ۱۹۸۱، مرد میانسالی به نام آرتور فلک به همراه مادرش پنی در شهر گاتهام زندگی میکند. آرتور به عنوان دلقک در مهمانیهای مختلف ظاهر شده و خرج خود را اینگونه درمیاورد. گاتهام با جرم و جنایتهای سازمانیافته مواجه شده و فقر و بیکاری مردم شهر از جمله آرتور را آزار میدهد. آرتور به یک اختلال عصبی ناخویشتنداری عاطفی دچار است و در مواقعی که کنترل خود را از دست میدهد، به طرز هیستری میخندد. آرتور که در وضعیت بدی به سر میبرد، بعد از وقایع متعدد از جمله مورد حمله قرار گرفتن توسط سارقان گاتهام، تصمیم میگیرد که زندگی خود را تغییر دهد که این اقدامات او به مرور منجر به شورش مردم فقیر علیه ثروتمندان در گاتهام میشود…