چهار سوارکار توسط یک نابغهی فنآوری به اجبار استخدام میشوند تا بزرگترین و غیرممکن ترین سرقت زندگیشان را انجام دهند…
آنتونی که مادر و ناپدری اش به مراسم مذهبی ای رفته اند، آخر هفته ی کسل کننده ای را با پدر نجار خود (کلایو اوون) میگزراند تا اینکه جعبه ابزار پدر او را میدزدند و آنتونی و پدرش ماجراجویی های خود را برای پیدا کردن دزدان آغاز می کنند…
این فیلم یک روز از زندگی «ادی منیکس» (جاش برولین) در هالیوود دهه ۱۹۵۰ را به تصویر می کشد، که مشکلات بازیگران و اشخاص معروف را در شرکت حل میکند. ماجرا از جایی شروع می شود که یکی از بازیگران اصلی از سر صحنه ناپدید میشود، و ادی دچار دردسری بزرگ می شود…
گروهی از امدادگران به منطقه ای دور افتاده در شبه جزیره بالکان می روند تا مشکل کمبود آب آشامیدنی در آنجا را بررسی و حل کنند اما این در حالی است که یک گروه نظامی داخلی، آن منطقه را برای استقرار خود انتخاب کرده است…
فیلم داستان یک خانواده در طول ۴ نسل است. زنی بنام “جوی” یکی از اعضای این خانواده است که تلاش می کند تا بنیانگذار یک کسب و کار عظیم خانوادگی باشد…
یک پسر جوان با دختر نویسندهی داستانهای ترسناک مخصوص بزرگسالان، رابرت لاورنس استین (به انگلیسی: R. L. Stine)، متحد میشود تا از شهرشان در برابر شیاطین خیالی که پایشان به دنیای واقعی باز شده، محافظت کنند…
زندانی ایالتی نزدیک مرز کانادا، سال ۱۹۳۵. «بابی» قاتلی روان پریش که قرار است اعدام شود، دو تبهکار خرده پا – «ند» (دنیرو) و «جیم» (پن) – را مجبور می کند تا در برنامه ی فرار با او هم راه شوند. بعدتر در شهری کوچک «ند» و «جیم» به جای دو کشیش اشتباه گرفته می شوند…
آدام جونز ( بردلی کوپر ) سرآشپزی است که در رستورانش در شهر پاریس مشغول به کار است، اما به دلیل مصرف مواد مخدر و رفتار پرخاشگرانه ای که دارد، رستورانش را از دست می دهد. وی سپس به لندن باز می گردد تا بتواند همه چیز را از ابتدا بسازد…
جاسوس سازمان CIA ناپلئون سولو (هنری کویل) و مامور سازمان KGB روسی ایلیا کوریاکین (آلیسیا ویکاندر) با شروع جنگ سرد مجبور می شوند تا دشمنی های کشورهایشان را کنار بگذارند و در کنار هم کار کنند. هدف آنها از کار انداختن یک شبکه جنایی خطرناک که می خواهد تا جهان را در هرج و مرج غرق کند، می باشد.
اسکات که به دلیل سابقه کیفری قادر نیست شغل آبرومندی داشته باشد، تصمیم می گیرد به خلافکاری به نام لوئیس ملحق شود و به خانه ای دستبرد بزند. اما اسکات در این خانه به جز یک لباس که فکر میکند لباس مخصوص موتوسواران هست چیزی پیدا نمی کند. به همین جهت وی لباس را به منزل آورده و پس از پوشیدن آن متوجه می شود که این لباس، یک لباس عادی نیست. اما پس از بازگشت به منزلی که لباس را از آن دزدیده دستگیر می شود. اسکات بزودی متوجه می شود که این لباس خارق العاده را دانشمندی به نام هنک پایم ساخته و حالا این دانشمند قصد دارد از اسکات استفاده کند تا…