تاریخ انتشار | ۲۰۱۳ | |
محصول کشور | آمریکا | |
ستارگان | George Clooney, Sandra Bullock, Eric Michels | |
کارگردان | Alfonso Cuaron | |
ژانر | درام،علمی تخیلی،هیجان انگیز | |
امتیاز IMDb | ۷.۹ از ۱۰ | |
نمره منتقدین | ۹۶ از ۱۰۰ | |
+۱۳ سال | این فیلم برای سنین +۱۳ سال مناسب می باشد |
« جاذبه » یکی از آثاری بود که آلفونسو کارون سالها ایده ساخت آن را در ذهنش داشت اما بنا به گفته خودش، به جهت اینکه قدرت تکنولوژی در زمان شکل گرفتن این ایده در ذهنش به اندازه کافی نبود، از ساختن این فیلم منصرف شده بود تا سال ۲۰۰۹ که جیمز کامرون با فیلم « آواتار » ، انقلابی در جلوه های ویژه کامپیوتری برپا کرد. « آواتار » و تکنیک های جدید خلق جلوه های ویژه و مخصوصاً بخش سه بعدی آن، کارون را مجاب کرد که تکنولوژی مورد نظرش برای ساخت « جاذبه » ظهور کرده و وی می تواند ایده ای که سالها در پی ساختن فیلم براساس آن بوده را فیلم تبدیل کند. حالا « جاذبه » پس از مدتها کار فنی ( مدت زمان فیلمبرداری این اثر معمولی بود اما اقدامات پس از تولید مدتها طول کشید ) ، به اکران در آمده آن هم در حالی که اکثر ستاره های هالیوود به بهانه های مختلف ( از بارداری گرفته تا حوصله نداشتن! ) از بازی در این اثر خودداری کردند و در نهایت نوبت به ساندرا بولاک و جورج کلونی رسید تا در این اثر پردردسر حضور پیدا کنند.
در تاریخ سینما کمتر مشاهده شده که به آثار فضایی ” غیر اکشن ” بهای کافی داده شود. بدون شک مهمترین اثر فضایی غیراکشن که تبدیل به یکی از ماندگارترین آثار سینما شد « ۲۰۰۱ : یک اودیسه فضایی/ ۲۰۰۱: A Space Odyssey » به کارگردانی استنلی کوبریک بود که کاملاً یک استثناء در تاریخ سینمای علمی – تخیلی محسوب می شود. البته در سالهای اخیر در حوزه فضا، آثار بسیار زیادی اکران شده اند که تقریباً همگی آنها اکشن بودند و توفیق هنری کسب نکرده اند. اما « جاذبه » پس از سالها می تواند یک اتفاق خوشایند در سینمای علمی – تخیلی محسوب شود که خوشبختانه اینبار دیگر قرار نیست صرفاً یک اکشن شلوغ باشد.
« جاذبه » همانند« زندگی پای / Life of Pi » فیلمی درباره خودشناسی ، ایمان و یافتن دلیل برای زنده ماندن و زندگی کردن است. کارون با ساخت « جاذبه » علوه بر دستاوردهای جذاب و تحسین برانگیزی که در بخش فنی داشته، در بخش روایت داستان و شخصیت پردازی نیز به توفیق رسیده است. کارون با مدیریت و تسلط خود بر کارگردانی و همچنین تیم حرفه ای که در اختیار داشته، موفق به ساخت فیلمی شده که از همین حالا به راحتی می توان نامش را به عنوان یکی از کاندیداهای اصلی اسکار ، مخصوصاً در بخش های بازیگری ، کارگردانی، جلوه های ویژه و فیلمبرداری مطرح کرد. لذت تماشای « جاذبه » تجربه ای است که به هر سینما دوستی توصیه می کنم حداقل یکبار آن را امتحان کند چراکه امکان ندارد با تماشای « جاذبه » بتوانید از آن لذت نبرید!
من موندم منتقدین چجوری ب این فیلم ۹۶ دادن
یه داستان ساده و از قبل پیش بینی شده…
این فیلم جلوی فیلم های مثل interstaller و…. واقعا هیچه
عزیزم شما این فیلمو ۲بعدی دیدی اینجوری میگی
چه ربطی داره اقا ممد
داستان ، موسیقی متن ، فیلم نامه ، بازیگران و… هم از دیگر متود های فیلم سینمایی هست
Gravity یه داستان فوق العاده تکراری و از قبل پیش بینی شدس و هیچ کش مکش ائی نداره .
موسیقی متنش هم معولی بود
فقط جلوها ی ویژه این فیلم خوب بود که بازم جلو interstaller حرفی برا گفتن نداره
راستی شما اگه interstaller رو ۳D ببینی چی میگی؟!
دقیقا جلو interstellar هیچه!
موزیک متن interstellar از hans zimmer هست که جذابیت فیلم رو ۲ برابر میکنه!
سلام.خیلی ممنون از همکاران فایل نیکو بابت گذاشتن این فیلم های جذاب.
گل کاشتین توی باغ انتظارات مخاطباتون بازم از طریق سرویس فرازمینی خودتون! باشد که عاقلان و شاکران قدر و اندازه محبت و تلاشهای سخاوتمندانه شما رو درک کنن.
hanszimmer زیبایی فیلم رو ۱۰ برابر میکنه
این فیلم مورد علاقهی منه. درسته که داستانی ساده و قابل پیشبینی داره، و به اندازهی Interstellar یا Inception هم هیجانانگیز نیست. ولی نمادگرایی قدرتمندی توی این فیلم دیده میشه که واقعاً ازش لذت بردم. هدف کارگردان و فیلمنامهنویس این نیست که صرفاً داستانی راجع به حادثه در فضا روایت کنند (به هر حال اونسبکی هم اگر دوست داشتید، فیلمهای Apollo 13 و Spacewalk و Salyut 7 و The Martian رو حتماً ببینید)؛ بلکه میخوان راجع به فلسفه و معنای زندگی هم صحبت کنند.
[خطر اسپویل]
توی این فیلم، فضا نماد نیستی، مرگ و پوچی هست؛ و در برابرش زمین نماد هستی، زندگی و معنا. کارگردان بارها این دوگانه رو به رخ شما میکشه. اتفاقاتی که در فیلم برای رایان میافته هم درواقع سایهای هست از زندگی شخصی خودش.
اوایل فیلم، رایان توضیح میده که قبلاً دختربچهای داشته که متأسفانه طی یک حادثهی تصادفی، اون رو از دست میده. به همین ترتیب زندگی خودش هم پوچ و بیمعنا میشه. هر روز کارش فقط این بوده که صبح بره سر کار، عصر از کار بیاد بیرون و تا شب بیهدف توی جاده رانندگی کنه، و بعد بخوابه تا صبح بعد. توی فیلم هم دقیقاً همین اتفاق براش میافته: توی محیط غیرقابل زیستِ فضا (به متنهای پیش از آغاز فیلم دقت کنید) ابتدا یک حاشیهی امن داشته و همهچیز تحت کنترل بوده—یک راهپیمایی فضایی معمولی، با حضور سایر فضانوردان و ارتباط دائم و مستقیم با مرکز کنترل زمینی. اما ناگهان با یک حادثهی پیشبینینشده، حاشیهی امنش در یک لحظه منهدم میشه و پِرت میشه به اعماق فضا (توجه کنید چطوری وقتی داره سرگردان میچرخه و دور میشه، همهجا تاریک میشه. اینجا داره غرق در پوچی میشه).
مت توی این فیلم مثل دوست، پدر یا مادری هست که رایان رو در اعماق پوچی و تاریکی پیدا میکنه و راه بازگشت به زمین رو نشونش میده. اما فقط تا جایی میتونه همراهیش کنه. درست مثل پدر و مادری که تا جایی دست فرزندشون رو میگیرند، اما نمیتونن تا ابد همراهش باشند (لحظهای که رایان وارد ISS میشه، توجه کنید که چطور شبیه یک جنین در رحم مادر هست).
رایان ابتدا به تنهایی خُرد میشه و در خودش فرو میریزه. جایی که داره صدای سگ در میاره، نزول کرده به سطح حیوانی. بعد هم میخواد دست به خودکشی بزنه. اما وارد سفری به درون ناخودآگاه خودش میشه و اونجا معنا رو پیدا میکنه. اونجا توی اعماق حافظهاش ایدهای پیدا میکنه (مَت مُرده بود؛ خود رایان بود که در حالت توهم به این ایده رسید) برای بازگشت به زمین. همچنین میبینیم که دیگه در غم مرگ دخترش نیست؛ دخترش از وابستگی رایان به گذشته، تبدیل به معنویت رایان برای پیشروی در آینده شده. آیندهی مبهم و غیرقابل پیشبینی رو میپذیره و با آغوش باز به استقبالش میره.
به تغییرات لباس رایان هم باید توجه کنید. ابتدای فیلم یک لباس پیچیدهی EVA به تن داشت. بعد مجبور میشه اون رو رها کنه و یک escape suit بپوشه. ولی وقتی به زمین میرسه، حتی اون رو هم مجبوره کنار بگذاره تا غرق نشه. کارگردان داره نشون میده که در هر مرحله، رایان وابستگیهایی داره که ضروری هم هستند و جانش رو نجات میدن. ولی با گذر از اون مرحله، باید وابستگیهای اضافه رو کنار بگذاره. انگار اول فیلم رایان به صورت استعاری مُرده بود، و پس از یک سفر طولانی، آخر فیلم دوباره زنده شد. وقتی به ساحل میرسه، اگر دقت کنید شبیه کودکی هست که ابتدا میخزه و بعد کمکم بلند میشه و راه میره.
[پایان خطر اسپویل]
حرف حساب کارگردان اینه که حاشیهی امن شما ممکنه در یک لحظه منفجر بشه و شما رو به اعماق پوچی پرتاب کنه. باید وابستگیهای اضافه رو رها کنید، به درون خودتون مراجعه کنید، و با آغوش باز به استقبال آیندهی نامعلوم برید.
سپاس از فایل نیکو که به گنجینه فیلم خود و تعهد قلبی بروزرسانی آن عمل میکند